وقتی فقر، محرومیت واسارت كرامت انسانها را از بین می برد ومردمان را از تغییر نا امید می کند، در نهایت مردم به سمت وسویی برخلاف آنچه حاکم مستبد دستور دهد شروع به حرکت میکنند. در این هنگام حرکت برخلاف مسیری که حاکمان مستند ترسیم میکنند، بارقهی روشنی است که پردۀ سنگین خفقان حاکم بر مردم را می درد واز دلهای ناامید انان یأس از تغییر را میزداید. چنین حرکتی برای اولین بار در تاریخ شیعه با رهبریِ میرزا محمد حسن شیرازی (قدس سره) شکل گرفت، او که زعیم حوزه های علمیه شیعه در زمان حکومت قاجار بود وبر علیه ظلم وبیداد حاکم قیام کرد.
ناصر الدین شاه بر گستره ای بزرگتر از نقشه فعلی ایران حکومت میکرد که علاوه بر ایران کنونی بخشهایی از آذربایجان وآسیای مرکزی را دربر میگرفت، ایران در آن زمان برخلاف کشورهای عربی که مستقیما بوسیله افسران انگلیسی اداره میشد، دارای حکومتی مستقل وسیستم اداریِ کاملی بود اما در عین حال استعمار بریتانیا در تمام شئون اداری دخالت میکرد وبه سادگی مسئولان حکومتی را عزل ونصب مینمود. پادشاه ودرباریان به شدت تحت تأثیر تمدن حاکم بر غرب قرار گرفته بودند، بریتانیائیها ضمن نقشهای دقیق آنها را به دیدن کشورشان دعوت میکردند تا از نزدیک پیشرفتهای علمی وروش زندگی آنها را ببینند، در آن دوران انقلاب صنعتی چهرهای زیبا ومدرن از انگلستان ساخته بود وبا بهبود شرایط کاری ومعیشتی همانند مسکن، راههای ارتباطی، خدمات عمومی، سینماها وپارکها، رفاه نسبی برای شهروندان به ارمغان آورده بود. سفر شاه، درباریان، متفکرین وفرهنگیان ایران سبب غرب زدگی آنان میشد واسباب آن بود که آنان همواره با نگاهی آرمانی به انگلستان بنگرند. این دیدگاه فاصلهی زیادی بین نخبگان وعامه مردم ایجاد میکرد؛ مردم ایران که بیشتر کشاورزی میکردند آنقدر از نظر مالی ومعیشتی تحت فشار بودند که اصلا به بالتر از یک لقمه نان نمیاندیشیدند چه رسد به فکر کردن درباره حقوق مدنی وکرامت انسانی.
آنها بنده ورعیت اربابان وصاحبان اراضی بودند قبل از اینکه رعایای پادشاه باشند. با این حال شاه در نظر آنان از آنچنان مقام والایی برخوردار بود که او را قبله عالم ویا سایه خدا میخواندند.
این واقعیت اسفناک سبب شده بود ناصرالدین شاه به اندازهای خود را به بریتانیا نزدیک کند که در مقابل مشتی لیرهی طلایی انگلستان، سرمایهی کشاورزی کشور را به آنان هدیه دهد. در نتیجه این تصمیم، کشاورزان ایرانی بنده صاحبان اراضی وسرمایه گذاران خارجی میشدند وآنها بودند که حقوق وشرایط زندگی کشاورزان را تعیین میکردند، واز طرف دیگر دخانیات که در جامعه ان روز کالایی پرمصرف بود، عرضه وتعیین قیمتش در دست بیگانگان قرار میگرفت وآنها از این راه آنگونه که سیاستشان اقتضا میکرد با بازار ایران بازی میکردند.
قرارداد انحصار زراعت تنباکو در سال 1890 میلادی بین شاه وشرکت انگلیسی تالبوت بسته شد، پس از اندک زمانی مردم سنگینیِ زندگی زیر سایه بیگانگان را احساس کردند.کم کم از تبریز که مرکز کشت وتجارت دخانیات ایران بود اولین شراره های سرپیچی مدنی بلند شد وبه آهستگی به شهرهای دیگر سرایت کرد تا به تهران ودربار قاجار رسید، اما شاه که سرمست قدرت ومشت پولادین خود بود دستور به سرکوب وارعاب مردم داد اما مردم سرخورده از ذلت وخواری به بار امده از یوغ بیگانه را چه باک از تهدید وارعاب، انها طالبِ لغو این پیمان ننگین بودند.
در این هنگام مردم که به دنبال نجات دهندهای بودند که آنها را به سرمنزل کرامت وآزادی برساند دست به دامان مرجعیت اعلای شیعه شدند که آن زمان در قامت مجدد شیرازی، میرزا محمد حسن (قدس سره) متجلی شده بود. ارتباط عمیق موجود بین علما وجامعه، مردم را به درب خانه علما سوق داد، رابطهای که شاه از آن بیم داشت واستعمار از آن آگاه نبود. مردم از مرجعیت استفتاء کردند که آیا جایز است مسلمان وموالی اهلبیت(علیهم السلام) اجیر بیگانگان شود؟ وگرفتن اراضی مسلمانان ودادن آن به بیگانگان چه حکمی دارد؟ جواب این دو سوال در متن فتوایی مشهور اینچنین صادر شد: عمل طبق قرارداد مذکور در حکم محاربه با امام زمان (عجل الله فرجه) میباشد. آثار این فتوی سریعا در جامعه بازتاب یافت؛ کشاورزان از کار کردن در زمینهای کشاورزی امتناع کردند وبازاریها از خرید وفروش تنباکوی تولید بریتانیا دست کشیدند.
با تأمل در تاریخ انقلابها درمیابیم که هر حرکت آزادی بخش بهایی دارد وهرچه دستاوردهای آن بیشتر باشد بهای آن نیز سنگینتر است. در راه تغییر، ایثار جان ومال لازم است وتحمل سختیها ومصایب. ملت ایران همه مشکلات را تحمل کردند، وقتی هم دیدند مراجع میدان رزم را خالی نمیکنند، پیامدهای ماجرا را به جان خریدند. اینجا بود که ایرانیان با حضور فعال خود در صحنهی جهاد ومقاومت در کنترل فساد وانحراف حاکمیت، از ملتهای عرب گوی سبقت را ربودند.
میتوان گفت آن انقلاب مردمی زمینه را برای انقلابی بزرگتر در قرن بیستم آماده کرد، آنچنانکه به جد باید انقلاب سال 1979 را وامدار انقلابی 1905 دانست. در آن سال ملت ایران به رهبریِ مرجعیت، شاه را مجبور کردند از بسیاری اختیارات خود به سود مردم چشمپوشی کند که به این وسیله با تسلیم شاهِ خودکامهی قاجار اولین مجلس نمایندگان در جهان اسلام تشکیل شد.
اضف تعليق