مفهوم آزادی بیان چیست؟ چه کسی آن را به عنوان راه وروش زندگی، در پیش میگیرد؟ ونتایج نظری وفوائد عملی کاربست چگونه ودرکجا پدیدار می شود؟
در مقابل، چه کسانی به آن رغبتی ندارند، و آزادی بیان را شرط لازم برای زندگی سعادتمندانه نمیدانند وبا آن به مبارزه ریشه ای میپردازند؟
در جواب این سؤالها باید در عمق تناقضی که بین آزادی بیان وخفقان وجود دارد کنکاش شود، تا دلیل ضدیت هر یک با دیگری برای ما روشن گردد. برای بررسی کامل وهمه جانبه، تحقیق را از تاریخ بشری وتجارب گذشتگان آغاز میکنیم.
اولین نتیجه در این تحقیق، تأکید دارد که: خواستگاه آزادی بیان از نیازی بنیادین در وجدان عمیق بشری بوده است. در طول تاریخ در کشمکش میان پیروان آزادگی وداعیهداران این تفکر، با سردمداران وتوابع قدرت، انسانها برای تأسیس ونهادینه ساختن مبانی آن هزینه های بسیاری را متحمل شده وصدها هزار بلکه میلیونها قربانی دادهاند؛ پس کسب آرمان آزادگی با خون وزحمت زیاد، بر عظمت وارزش آن تأکیدی دو چندان دارد. تاریخ، در بستر خود همواره با دو طایفه از انسانها روبرو بوده است؛ خیرخواهان که پیروان مساوات، راستی و عدالتاند، وشرخواهان که ظلم، ستم و بدی همواره لازمه زیست آنها است.
قدرت مراتب مختلفی دارد، گاه قدرت سرکش را می توان در اعمال متمرکز قدرت در پدر یک خانواده یافت وگاه حاکم یک مملکت در این پیوستار هزاران نوع سلطه دیگر وجود دارد. سلطهگر نیز انواع مختلف دارد؛ گاه سیاسی است، گاهی اجتماعی وگاه اقتصادی، هرگاه قدرت بخواهد از جاده خیر و راستی خارج شود، آزادی بیان برای اصلاح آن، به حق و راستی قیام میکند حتی اگر هزینه سنگینی در پی داشته باشد. در این زمان است که در غیرهمزیستی لشکر خیر وشر بدلیل اختلاف اهداف و آرمانها آن نزاع تاریخی رخ مینماید. در این نزاع، قدرتهای سلطهگر در لباس خشونت، قتل وغارت ظاهر میشوند، در حالی که آزادی بیان با شجاعت ودلیری، پرچم حقطلبی را در رزمگاه بالا می برد.
انسان از هنگام تولد تا لحظه مرگ نیازمند حاکم است تا به حیات بشری نظم دهد. اما مشکل اینجاست که قدرت حاکمه مدام به دنبال خروج از حدود وقوانین است، مهار نمودن این سرکشی وطغیانگری ذاتی آن برایش بسی سخت و دشوار است. انسان برای استمرار اداره امور زندگی، ناچار به تعامل و همکاری با سلطه¬ی حاکمه است. در این هنگام سلاح او برای اصلاح قدرت حاکمه، آزادی بیان است؛ وباید این سلاح را با جسارت وشجاعتِ همراه با اعتدال به کار بَرَد؛ زیرا که پرهیز از تندروی پناهگاهی است که آزادی بیان را از لغزش در مسیر انحراف حفظ می کند.
آزادی بیان حقی از حقوق انسان است برای ساختن یک زندگی شایسته ومناسب با کرامت انسانی؛ به همین دلیل از احترام وتکریم در بین انسانها برخوردار بوده وفکر وقلب آدمی به سوی آن میل دارد ودر مقابل آن قدرتهای منحرف که قیمت وارزش آن را نمی دانند با غوغا، آشوب وتحریک افکار عمومی با تمام نیرو در قلع وقمع همه آزادیها می کوشند. اما همیشه پیروزی از آن یاران خیر وراستی است چنان که تاریخ گویای آن است وحوادث عصر حاضر مؤید.
سلاطین معاصر باید این نکته را درک کنند؛ حُکامی که جز مصالح و سلطه¬ی خویش چیزی نمیبینند، آنان در چالشی تلخ با آزادیخواهان غرق شدهاند وحال از این نکته غافلند که خفقان، غوغا وهیاهو توان سرکوب نمودن ندای آزادیخواهی در طول تاریخ را نداشته وندارد.
اضف تعليق